کتاب آیریس اثر کامیار یزدان پناه انتشارات یوشیتا
جهت نمایش قیمت و خرید، سایز محصول خود را انتخاب کنید
محصولات مشابه
معرفی
آیریس غروب دشت های عیلام و صف های طولانی از مجرمانِ زنجیر به گردن که با شلاق به سوی قربانگاهها هدایت میشدند، صحنهی بس دهشتناک پدید آورده بود. هوای نیمه تاریک و جادوگرانِ گاو سوار با ماسک های فلزی بر صورت، از کنار صفوف عبور کرده و با پاشیدن طلسم بر سر تک تک مجرمان، آنان را تقدیس و تطهیر میکردند. کادوس بی تفاوت نسبت به سرنوشتش سعی میکرد انتهای صف را ببیند، سیاه ردایی را در میان تاریکی و مه و در کنار مشعل میدید که بر بالای قربانگاه ایستاده است، “او آیریس است؟!” نفر جلویی برگشت، نگاه عبوسی تحویل کادوس داد و چیزی نگفت. صف به آرامی جلو میرفت و کادوس نیز با وجود آن زخم عمیق ، لنگ لنگان حرکت میکرد؛ مجرمان به ضرب شلاق از پلکان بالا میرفتند و آن کرپن سیاه پوش دستانش را در دو طرف سر آنها قرار میداد و بعد از لحظاتی بیهوش میشدند. “آنها مرده اند؟ … بدن هایشان را کجا میبرند؟
مشخصات
دیدگاه ها
